سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته

صفحه خانگی پارسی یار درباره

محراب عشق

    نظر

 گذشت زمان را در محراب عشق فریاد میکشم

وافسوس که گیرایی فریادم نوای نسیم صبحگاهی است

به گوش خفتگان وغم رابه نقش میآفرینم

وانگار رویش نا تمام گیاهی است در عمق کویر

مهر را در کلام جایگزین میکنم وگمانم صدای خفه کودکی است

که بر مزار عروسک شکسته خویش میگرید

انس غریبی است به مانند فرزندی که خفته در اغوش مادر

که آسایشش را جدا شدنی در کار نیست

حالیا به چه تشبیه کنم صفحه روزگار را

به وسعت رنگها یا به انتهای دردها

جای پای ابرها در پهنه گسترده آسمان

یا به نم دشت وسیعی از باران اشکها

مثال در چه زنم گفتار پیشینیان را

مرا به چه کار اید که نقل کنم این وآن را

خواهد که گه چنین باشد وگه چنان

شاید که در پس پرده اینچنین وانچنان

رازی است به پهنای همه حرفها

یا شایدمش که هیچ نباشد در پوچها

خفته ای است ارام که در رویای

خویش اشکی ریزد ولبخندی زند